مثلث مافیا part 18
Part 18
ب،ت: قرار دختر من و پسر آقای جئون با هم ازدواج کنن
ا،ت تا اینکه بابام اینو گفت اشک تو چشمام جمع شد باورم نمیشد دیدم تهیونگ هم با تعجب بهم داره نگاه میکنه
بعد چند دقیقه بابام و آقای جئون اومدن پیشمون
ا،ت: باب منظورت از اون حرف ها چی بود
ب،ت: دخترم شرمنده مجبورم
ات،: یعنی چی( با داد )
ا،ت از اونجا میره و تهیونگ هم دنبالش میره
تهیونگ: ا،ت چرا داری فرار میکنی
ا،ت: ولم کن
تهیونگ : میتونی یه کاری کنیم
ا،ت: چه کاری (با بغض)
تهیونگ : میتونیم باهم ازدواج کنیم ولی باهم هیچ رابطه ای نداشته باشیم
ات،: یعنی واقعا این لطف و در حقم میکنی (با بغض و صورتی قرمز)
تهیونگ : اره ولی خدایا صورت قرمزشو بین چقدر کیوته و لپ ا،ت و میکشه
ا،ت: خوب پس بیا بریم تا شک نکنن
تهیونگ : باشه
ب،ت: قرار دختر من و پسر آقای جئون با هم ازدواج کنن
ا،ت تا اینکه بابام اینو گفت اشک تو چشمام جمع شد باورم نمیشد دیدم تهیونگ هم با تعجب بهم داره نگاه میکنه
بعد چند دقیقه بابام و آقای جئون اومدن پیشمون
ا،ت: باب منظورت از اون حرف ها چی بود
ب،ت: دخترم شرمنده مجبورم
ات،: یعنی چی( با داد )
ا،ت از اونجا میره و تهیونگ هم دنبالش میره
تهیونگ: ا،ت چرا داری فرار میکنی
ا،ت: ولم کن
تهیونگ : میتونی یه کاری کنیم
ا،ت: چه کاری (با بغض)
تهیونگ : میتونیم باهم ازدواج کنیم ولی باهم هیچ رابطه ای نداشته باشیم
ات،: یعنی واقعا این لطف و در حقم میکنی (با بغض و صورتی قرمز)
تهیونگ : اره ولی خدایا صورت قرمزشو بین چقدر کیوته و لپ ا،ت و میکشه
ا،ت: خوب پس بیا بریم تا شک نکنن
تهیونگ : باشه
- ۱۳.۹k
- ۰۴ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط